چرا آقای رويين ، پارسی را پاس نمی دارد!
بقلم فرهاد فاريابی بقلم فرهاد فاريابی




«همه ی اشخاصی که در سنین بالاتر از 50 سالگی قرار دارند ، گواه هستند، گواهان عادل که ما همه درس خوانده گان افغانستان در نصاب آموزشی آن سالها مضمونی بنام قرائت فارسی داشتیم . بعد از سال 1344 و انفاذ قانون اساسی دوران ظاهر شاه در قانون اساسی به جای فارسی ، بنابر ملحوظات سیاسی کلمه ی دری گنجانیده شد . انصافآ باید گفت که کسانیکه به جای کلمه ی فارسی ، کلمه ء دری را در قانون اساسی گنجانیده اند ، مردم زیرک و زیرک ساری بودند ؛ زیرا از یکطرف زبان فارسی با زبان دری با عین معنا در تمام متون کهن ما به کار رفته ، و علی الظاهر گناهی نیست که به جای فارسی در قانون اساسی کلمهء دری گنجانیده شود. اما در آنسوی این واقعیت سیاستی نهفته بود که باید در میان یک زبان واحد دیوار های احداث شود . همانگونه که بازهم بر اساس سیاست های نادرست در جمهوری تاجیکستان پس از به وجود آمدن جمهوری تاجیکستان اصطلاح غلط تاجیکی را در مورد زبان بکار بردند. زبان تاجیکی !در حالیکه کلمه تاجیک و قوم تاجیک سابقه ی تاریخی و طولانی دارند ، اما زبان تاجیکی یک تعبیر و یک نامگذاری بسیار مستحدث بود، که در سالهای دههء 30 سدهء بیستم در تاجیکستان رایج شد، و با تآسف تا حال رایج است . اگر متون گذشته ی ادبی خودرا ورق بزنیم هرگز چنین نبوده که کلمه ی فارسی ، زبان فارسی منسوب به فارس بوده باشد؛ این یک غلط مشهور است . امروز غالبآ محققین ، زبانشناسان و دانشمندان به این عقیده اند که این زبان پارتی است ، و پارت یکی از نامهای کهن خراسان است . و اما برای دریافت حقیقت لازم نیست رنج زیادی را متقبل شویم. در تمام کتب به اصطلاح معجم و در کتب اعلام هنگامیکه به کلمه ی پارت رجوع شود در میان معانی و مفاهیم مختلفی که این کلمه دارد یکی از این معانی و مفاهیم خراسان است !»

(استاد واصف باختری )

آقای رويين ، در مقاله «نبايد هويت خود را ....» مانند کبک سر زير برف فروکرده و يکبار ديگر زخم کهن ، ديوار افرازی ميان زبان واحد و هويت واحد تاجکان و ايرانيان را ، تازه کرده است!
آقای رويين درين مقاله ، آشکارا بر استاد واصف باختری و نظرات سازنده او ( دربيانيه معروف تلويزيونی) تاخت و تاز کرده و گپ های پيش و پا افتاده و دلخواه ارگ نشينان کابل و محافل « افغان ملتی» را در باره مزيت تعبير « لسان دری!» باز گفته است!
در پشت اين مقاله ، قيافه آژنگين و عبوس مردی رامی نگريم که بر زمين و زمان ، بر سايه و همسايه، بر دوست و دشمن ميتازد و از سکوی « همه چيز فهمی نامحدود» امر ونهی ميکند؛ فرمان ميدهد و جعلياتی را ، شبيه داستان پردازان ارگ کابل،به خورد خواننده ميدهد !
رويين همان جعل و جفنگی را رونمايی و تکرار ميکند که بار ها، سيد خليل هاشميان ، خليل معروفی ، سراج الدين وهاج ، نکهت سعيدی ،رسانه های وابسته به دودمان های محمد زايی و بارکزايی ، گماشته گان استخبارات و استعمار جهانی مانند اشرف غنی احمد زی ، رنگين اسپنتا و حلقات وابسته به دولت دست نشانده ، طرح و تبيين ميکنند!در ميان درس خواندهگان و روشنفکران ما ، اشخاصی ديده ميشوند که مانند جوراب و نکتايی، هر ماه و هفته، ايده و مرام و مسلک شان، عوض ميشود!
برخی آدم ها که پس از سال
۶۰ خورشيدی، عضويت حزب ديموکراتيک خلق را « کمايی» کردند، پس از سقوط داکتر نجيب الله، پرچم سبز اسلام را بر افراشتند و مديحه ساز احمد شاه مسعود فقيد شدند!
اين آدم ها در طرح مسايل فرهنگی ، يک روز،مقوله« فارسی دری» را علم ميکنند و روز ديگر ، مثل مورد اخير، برای تعبير « زبان دری» پيراهن می درند!
می هراسم تا يک هفته ديگر موقف « آقايان » عوض شود ؛ و سپاهيان، نجنگيده، از معرکه بگريزند!

آقای رويين ! شما خود ميدانيد که زبان دری ( يعنی فارسی نو ) يا زبانی که خراسانيان کهن ، در اواخر دوره ساسانی ، با خود به درگاه « تيسفون » بردند و رواجش دادند ، اينک با آن شيوه و شمايل ، اصلا وجود ندارد ؛ پس « دری » مورد علاقه شما کدام زبان است؟
من يقين دارم که شما بحث تان علمی نيست، روشنگر و مفيد نيست ؛ بلکه مرام و نيت تان « سياسی» است و کاسبکارانه !
شما درين موقعيت حساس تاريخی ، يکباره در پی « ايران ستيزی » و تجزيه هويت تاجيکان برآمده ايد !
مگر ما با ايرانيان ، هويت مشترک ( زبان و تاريخ و پيشينه همگون ) نداريم ؟ پس هويت ديگران ( ؟) چه مفهومی دارد !
نوشته شما با بيانيه های رسمی و غير رسمی حامد کرزی ، رييس جمهور، شباهت های زياد دارد ؛ شما بيانيه نوروزی آقای کرزی در پايتخت تاجکستان را بارديگر مرور کنيد!
نوشته شما ، با قانون اساسی دولت اشغالی کرزی و ايده و تعبيرات حزب افغان ملت و راديو تلويزيون سرکاری افغانستان ، کاملا همخوانی دارد !
اگر ريگی در کفش نداريد ، بفرماييد که المتوکل علی اللله ظاهر شاه ، چه چيز را « لسان دری» ميخواند؛ ؛ آيا منظور او از دری ، معجونی مرکب از عباراتی نامفهوم عربی و اردو و پشتو نبود ، شبيه اين گزارش خبری که گاه از راديو افغانستان ، پخش می شد :
( د ارزاقو او عامه ارتياوو رياست، تعدادی بوجی بوره وارداتی را به طور عمده ، در جوار سرک شيرشاه مينه ، ليلام ميکند ؛ خريداران همراه تذکره و ... حاضر شوند)
البته نمونه بالا ، يک متن اصلاح شده و قابل فهم است ؛ از بد بترش توبه !آيا وقتی کرزی و شرکاء ، زبان دری ميگويند ، منظور همين « مجعولات و مبهمات » است يا منظور تاريخ بيهقی و سفرنامه ناصر خسرو؟
شما چرا زبان فارسی را، بدون مدرک، به فارس ( استانی از ايران امروز) ارتباط واژگانی می دهيد؛ در حاليکه ؛ پارت ( خراسان تاريخی ) ، ميتواند با فارسی ، از نظر ريشه همخوانی داشته باشد! مگر زبان فارسی ، در دوره رضا خان پهلوی ، ايجاد شده است !
شما از آنجا که دچار توهمات سکتاريستی و منطقه ای شده ايد و منشا ء زبان دری (؟) را بلخ ميدانيد و گويا خو را نيز « بلخی » قلمداد ميکنيد ،شايد اصرار بر کار برد تعبير دری همين مقوله « خود بزرگ بينی » وکسب « تراکم افتخارات ! » باشد!
آقای رويين، زبان فارسی يک تعبير جهان شمول است ؛ زبان فارسی ،به حيث زبان تاجکان ( و ايرانيان) از حمايت جهانی برخوردار است ؛ زبان فارسی برای توسعه و تجديد حيات، چاه های نفت سرزمين ايران را با خود دارد ؛ « زبان دری» که شما تظاهر به تبليغ آن می کنيد ؛ فقط حمايت درگاه کرزی را با خود خواهد داشت ( البته تا زمانی که پوشاليان دست نشانده را بکار آيد)!
اين که فرموده ايد ، چرا در باره تعويض نام کشور، « حساسيت» نشان نميدهيم ، پاسخ آن آن اين است که زمان ، برای اين خواسته ها مناسب نيست؛ تعويض نام يک کشور اشغال شده؛ چه مقوله ايست جناب !برخی آدم ها با داشتن القاب دهن پرکن ؛ مثل داکتر و انجينير و پوهنوال و دانش پوه و... نوشته های ميفرمايند که شبيه « بهانه جويی» کودکان است ؛برخی از روشنفکران ورشکسته، فقط عادت دارند ، يکديگر شانرا نفی کنند ؛ با پررويی ! بهر حال لب فروبستن به از افشای راز !
برای پيشينه زبان فارسی و مقوله دری، هزاران مطلب در انترنت هست ، زبان دری، قرن ها پيش ، زبان دربار ساسانی بوده و فقط به درد پژوهشگران ميخورد . برای مرور پيشينه و بوم و بر زبان فارسی ( و مقوله دری» مطلبی را از يک رسانه ، اقتباس ميکنم :

زبان فارسی

فارسی، زبان رسمی کشور ایران و تاجیکستان و یکی از زبان‌های رسمی

کشور افغانستان است. در ایران نزدیک به
۴۰ میلیون، در افغانستان ۲۰ میلیون، در تاجیکستان ۵ میلیون، و در ازبکستان پیرامون ۷ میلیون نفر سخنور داردزبان فارسی گویش‌ورانی نیز در هندوستان و پاکستان دارد (نگا:زبان فارسی در شبه قاره هندوستان).
روی همرفته می‌توان شمار فارسی‌دانان جهان را پیرامون
۱۱۰ میلیون نفر برآورد کرد. با وجود اینکه فارسی در حال حاضر زبان رسمی پاکستان نیست. ولی قبل از استعمار انگلیس .زبان رسمی و فرهنگی شبه‌قاره هند در زمان امپراطوری مغول بوده‌است.
زبان رسمی کنونی پاکستان، اردو، (که در واقع «اسلامی‌شده» زبان هندی است) به شدت تحت‌ تاثیر فارسی بوده‌است و واژه‌های فارسی بسیار زیادی در آن موجود می‌باشد.
اکنون نیز به عنوان یک زبان فاخر در بین نخبگان به خصوص در زمینه هنر و موسیقی (موسیقی قوالی) رواج دارد. به خاطر تاثیر بسیار زیاد زبان فارسی در پاکستان، بنیان‌گذاران پاکستان تصمیم گرفتند که سرود ملی کاملا به زبان فارسی سروده شود. (نگاه کنید به قومی ترانه)
تاريخچه زبان فارسی
جایگاه زبان فارسی در زبان‌های ایرانی زبان پارسی باستان ، زبان پارسی میانه ،
فارسی نو

فارسی ، زبانی هندواروپائی از شاخه هندوایرانی و زیرشاخه زبان‌های ایرانی است. پیشینه کهن فارسی نو به ایرانی باستان باز می‌گردد. از ایرانی باستان، زبان‌های
زبان اوستایی
زبان مادی
پارسی باستان
زبان سکایی
پدید آمدند. این زبان‌ها تقریباً با هم هم‌زمان بوده‌اند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی امپراتوری می‌شود.

جایگاه زبان فارسی در ميان زبان‌های ایرانی

زبان‌های ایرانی :
شاخه زبان‌های ایرانی غربی
شمال غربی باستان: مادی میانه: پارتی (پهلوی اشکانی) نو: آذری | گیلکی | مازندرانی | تالشی | کردی کرمانجی | کردی سورانی زازا-گورانی | سمنانی | زبان‌های ایران مرکزی | بلوچی[6] | سیوندی
جنوب غربی[7] باستان: پارسی باستان میانه: پارسی میانه (پهلوی) نو: فارسی | لری | بختیاری | لارستانی | بشاگردی | کمزاری | تاتی اران

شاخه زبان‌های ایرانی شرقی :

۱-بلوچی به خاطر مهاجرت گویشورانش، از نظر جغرافیایی به جنوب شرق فلات ایران منتقل شده.
۲-شاخه جنوب غربی را شاخه فارسی‌تبار نیز می‌گویند.
۳-بیشتر زبان‌شناسان، اوستایی را در مرز شاخه‌های غربی و شرقی دسته‌ بندی می‌کنند.

زبان پارسی باستان

پارسی باستان ، زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده‌است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد (مرجع
۲).
خط پارسی باستان خط میخی بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده‌ است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است که برای نگاشتن این سنگ نوشته‌ها استفاده می‌شده‌است .
دوره باستان که از آغاز تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی، تقریبا از قرن بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمی‌گیرد. از زبان‌های ایرانی باستان چهار لهجه آن شناخته شده‌است:
مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان یا فارسی. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی درآثار دیگران برجای مانده‌است. اما از زبان‌های اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشته‌است !
زبان پارسی میانه

در رده بندی زبان‌شناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایران زمین، کاربرد داشته‌است، پارسی میانه می‌گویند. زبان پهلوی به گویش مرکزی پارسی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته می‌شود. پارتها بزبان پهلوی شمالی (پارتی) كه جزئى تفاوت با پهلوى جنوبی دارد سخن میگفتند. پهلوی جنوبی (پارسیک) در عهد ساسانيان رواج داشته است. دستور زبان پهلوی ساده‌تر از پارسی باستان اما پیچیده‌تر از فارسی نو بوده‌است !
فارسی نو

زبان فارسی نو یا زبان فارسی دری زبان گفتاری رایج در دربار ساسانی و زبان پایتخت محسوب می‌شده‌است (مرجع
۵ صفحه ۴۳۷). این زبان در حقیقت گویشی متفاوت از زبان فارسی میانه که زبان رسمی، اداری، دینی، و ادبی دربار ساسانی محسوب می‌شده، بوده‌است.

بعضی زبان‌شناسان اعتقاد دارند که فارسی نو، دنبالهٔ پارسی میانه یا پهلوی است (ابوالقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، سمت:
۱۳۸۰، ص ۲۶۱) و تفاوت مهم آن با پهلوی در وام‌واژه‌های عربی و ترکی است. ولی بعضی زبان‌شناسان دیگر، از جمله علی‌اشرف صادقی، اعتقاد دارند که فارسی دری دنبالهٔ مستقیم پهلوی نیست، بلکه شکلی از «زبان پارسیک» است !
(که صادقی آن را پهلوی ساسانی می‌نامد) و با پارسی میانه که زبان رایج مردم بوده‌است تفاوت‌های گویشی دارد. به نظر صادقی این زبان به شکل گفتاری از تیسفون، پایتخت ساسانیان به خراسان رفته و در آنجا با ویژگیهای زبان پارتی و عناصر گویشی آن زبان و برخی گویشهای دیگر خراسان آمیخته شده‌است».

صادقی اعتقاد دارد ، دری، زبانی خواهر با زبان پهلوی است که به‌موازات پهلوی (که گویش رایج مردم پارس و خوزستان بوده‌است) وجود داشته‌است!
از طرف دیگر، محمدتقی بهار هم ، ریشهٔ دری را پهلوی نمی‌داند ولی عقیده دارد که فارسی دری، زبان خراسانی‌هایی است که در اواخر دوران ساسانی به دربار تیسفون رفتند و زبان خود را در دربار ساسانیان رایج کردند (نگا : نظر بهار در مورد ریشه دری). (منبع : وبسايت انجمن علمی فرديس کوروش کبير )


April 11th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان